خاطرات مدرسه1

اولین روز مدرسه، اولین تجربه

❤️عزیزتر از جانم،
«تو در هر جای این مرزوبوم که باشی، چشم امید ایران‌زمینی و آینده را خواهی ساخت.
اینک جهان درونت را با آرامش و لبخند همیشگی‌ات زیباتر کن، تا همچون ستاره بدرخشی.»

دیروز اولین جلسه درس فارسی بود. با نوشتن جمله‌های بالا روی تخته به گل‌های باغ دانش لبخند زدم.
برق امید در نگاهشان موج می‌زد.

خودم را به شیوه‌ای متفاوت، با کلمات غیرکلیشه‌ای و تکراری معرفی کردم.

برای شروع جدید لازم بود جنس گفتار و شکل رفتارم جدید باشد، خشک و کلیشه‌ای و تکراری نباشد.

بچه‌ها بعد از تشکیل گروه‌‌ها، روی گروه دونفره‌شان اسم گذاشتند.

هدفم پویایی و مشارکت گروه‌ها در تدریس کتاب فارسی، املا و نگارش بود.

دانش‌آموزی که روی نیمکت دوم ردیف وسطی نشسته بود، خط خوشی داشت. اسامی گروه‌ها را با خط زیبایش در دفترچه‌ یادداشتم نوشت.

کار گروهی با این سؤال ادامه پیدا کرد:

چرا فارسی می‌خوانیم؟

گروه‌ها به جز یک گروه، مشغول نوشتن نتیجه گفتگوهای دو نفره شدند.
بعد از پنج دقیقه، نفر اول هر گروه‌، نام انتخابی و جمله مشترک‌شان را روی تخته نوشت.

  1. گروه عنایت: به این دلیل فارسی می‌خوانیم که طرز بیان مناسبی با اطرافیان داشته باشیم.
  2. گروه آریا: به این دلیل فارسی می‌خوانیم، فارسی زبان مادری است.
  3. گروه آسمان: به دلیل زنده نگه داشتن یاد شاعران.
  4. گروه ستاره: برای افزایش درک و فهم درس فارسی.
  5. گروه ماه: برای بیشتر شدن دایره واژگانی زبان
  6. گروه فروغ: فارسی می‌خوانیم تا بتوانیم زبان مادری خود را به نحو احسن به آیندگان منتقل کنیم.
  7. گروه ستاره شب: برای شناخت آثار نویسندگان و شاعران بزرگ.
  8. گروه سبز و قرمز: برای این که قادر به نوشتن اشعار باشیم.
  9. گروه اقیانوس: برای نگه داشتن فرهنگ و زبان فارسی.
  10. گروه باران: برای این که بتوانیم معنی و مفهوم کلمات فارسی را بدانیم.
  11. گروه سوسن عنکبوتی: برای تقویت قدرت نویسندگی خود در آینده.
  12. گروه آمیتیس: چون زبان فارسی نیاز به دانش و آگاهی بالایی دارد.
  13. گروه اسرالدو آبی: برای یاد گرفتن پندها و زندگینامه شاعران کشور.

تمام جمله‌های دانش‌آموزان پایه نهم متنوع، خواندنی و حاصل تجربیات سال‌های تحصیلی‌شان بود.

سیزده جمله، حاصل تلاش سیزده گروه‌ روی تخته به اشتراک گذاشته‌شد.
بچه‌ها جمله‌ها را در دفتر فارسی نوشتند و اولین امتیاز را در دفتر نمره به خود دادند.

ساعت دوم، تنور کار گروهی برای سؤال آداب بودن در کلاس، گرم‌تر شد.

آداب حضور در کلاس

سؤال: چه رفتارهایی ادب دانش‌آموز را در کلاس نمایش می‌دهد؟

گروه شام آخر: سر کلاس چیزی نخوریم.

گروه ونگوگ: احترام همدیگر را نگه داریم.

گروه دیوان حافظ: هنگام تدریس معلم صحبت نکنیم.

گروه شب‌های پرستاره: سر کلاس درست بنشنیم.

گروه شبنم: در کلاس منظم باشیم.

گروه میخک: از درس معلم نکته‌برداری کنیم.

گروه هفت: روی میزها چیزی ننویسیم.

گروه شاهنامه: فعال باشیم.

گروه لاله‌های انسان: سر کلاس حاضر باشیم.

گروه بنفشه: بی‌جا حرف نزنیم.

حاضرین در اولین جلسه، ده جمله‌ بالا را در دفترشان نوشتند.

حالا دانش‌آموزان در دو درس فارسی و نگارش، بیست جمله کلیدی و مهم داشتند. این که چرا فارسی می‌خوانند و نحوه حضورشان در کلاس چگونه باید باشد. پاسخ دقیق به این دو سؤال کمک می‌کند دانش‌آموزان در طول سال تحصیلی بهره‌وری لازم را از کلاس داشته باشند و سال تحصیلی را با کار گروهی به پایان برسانند.

میز به میز نوشته‌های دانش‌آموزان را دیدم. با خودکار سبز تاریخ ۷/۷ را امضا زدم و آفرین خوش‌رنگی از صمیم قلب در کنار امضا نوشتم.

دو نفری که دفتر نداشتند، به خود آمدند و بیست جمله را روی برگه‌ باعجله نوشتند، تا اولین نمره کلاسی را صید کنند.

اولین کار گروهی و تدریس در سال تحصیلی جدید مثل باقلوا برایم شیرین و دلچسب بود.

بچه‌ها معمولن از کارهای جدید استقبال می‌کنند و از کارها و حرف‌های تکراری گریزانند.

برای نسل شتابزده و فست‌فودی که لقمه‌ آماده می‌خواهد. کار گروهی سخت، اما خلاقانه و جذاب است.

با روحیه بالایی از کلاس خارج شدم. حال خوشی داشتم. راه مدرسه تا خانه را پیاده‌ پیمودم و به یاد این شروع شیرین، نیم کیلو باقلوای تازه و شهدآگین خریدم.

۱۴۰۳/۷/۷

نوشتن از دیده‌ها و شنیده‌ها

در کتاب نگارش پایه‌ نهم یکی از راه‌های پرورش و پویا نگهداشتن ذهن، نوشتن از دیده‌ها و شنیده‌ها است.

در کلاس از بچه‌ها خواستم هرچه در اطرافشان می‌بینند، نام ببرند و انشاییی در مورد صندلی بنویسند.

لازم است با دیقق دیدن و شنیدن، احساسات دیگران را بیشتر درک کنیم. احساسات نیاز به دیده شدن و شنیده شدن دارند.
بیشتر وقت‌ها ما احساسات‌مان را بنا به ملاحظاتی مخفی می‌کنیم، در حالی که رویارویی و بیان احساسات درست‌تر از پوشاندن است.
قدیم‌تر، معصومه‌خانم‌ها، خاله‌منیره‌‌ها بودند. کسانی که گوش شنوا داشتند. درٍِ خانه‌‌شان و صندوقچه دل‌شان به روی همسایه‌‌ها باز و سماورشان پرآب بود. وقت و بی‌وقت مهمان داشتند.
صبح تا شب قوری چینی گل قرمزی‌‌شان روی سماور بود و قندان پر قند.
آدم‌ها می‌آمدند و می‌نشستند. درد و دل می‌کردند، می‌خندیدند، گریه می‌کردند و می‌رفتند.
بقول معروف؛ سنگین می‌آمدند، سبک می‌رفتند.

این روزها مشکلات زیاد و دلخوشی‌ها کم. دیگر از آدم‌های پرحوصله‌ و مهمانی‌های ساده خبری نیست. شکل، جنس و رنگ دورهمی‌ها و رابطه‌ها فرق کرده.

قدیمی‌ها وقتی داستان‌ زندگی یکی را می‌شنیدند، قبل از هر حرفی همدلی می‌کردند، چون حال دردمندان را می‌فهمیدند. اگر راهی به نظرشان می‌رسید، می‌گفتند وگرنه خاموش می‌ماندند، گوش می‌سپردند. گفت‌وشنود، کاری بود که روان‌شناسان امروزی با مراجعان می‌کنند.

این دورهمی‌ها و این گفت‌و‌شنودها آب خنکی بر آتش نهان دل‌ها بود.

حالا که یکی نیست تا حرف‌هایت را همدلانه بشنود، چه باید کرد؟
راهکار چیست؟
مدتی است آزادانه صبح‌های زود، حرف‌های آزاردهنده را روی کاغذ می‌نویسم‌.(آزادنویسی)
اوایل نوشته‌ها را نگه می‌داشتم. این روزها پاره می‌کنم و دور می‌ریزم. دور ریختن بهتر از نگه‌ داشتن است.

به نظرم نوشتن در دسترس‌ترین راه برای رسیدن به آرامش فکری و دوری از دغدغه‌های ذهنی است.
شما هم این راه را امتحان کنید.

۱۴۰۳/۷/۱۴

به اشتراک بگذارید

عضویت در خبرنامه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط