جرج برنارد شاو:
«کسانی که در این دنیا پیشرفت میکنند کسانی هستند که به دنبال شرایطی که میخواهند، میگردند و اگر نتوانند آن را پیدا کنند، شرایط را ایجاد میکنند.»
امروز آخر آبان ماه، ساعت 4و30 دقیقه صبح روز چهارشنبه است.
بیمقدمه با استفاده از تکنیک 5 ثانیه صفحه را میگشایم تا موضوعی را بیاغازم که انتهایش را نمیدانم. آنچه میدانم، آغاز و موضوع این مقال است:
رشد و توسعه فردی.
رشد یعنی خود را پروراندن، به بهترین شکل خود تبدیل شدن و در این راه از پای نیفتادن و ادامه دادن.
رشد یعنی بودن در مسیر، توجه به خصوصیات فردی در میان جمع، خود را با شرایط وفق دادن، چون گیاهی که به سمت نور بالا میرود و رشد میکند.
ممکن است هم اکنون در خانواده پدری، یا خانوادهای که تشکیل دادهای باشی و اینک خود همسر، مادر یا پدری.
وقتی به کلمه رشد میاندیشم، ساقهای ضعیف در برابر چشمانم ظاهر میشود. گیاهی که به نور، به آب، به کود و غذای کافی نیاز دارد، تا جان بگیرد و رشد کند.
این که از چه موادی و چه مقدار برای رشد یک گیاه کافی است، در حیطه دانش کسی است که در پرورش گل و گیاه سررشته دارد. پیشینه و مطالعه دارد. آزمایشگاه دارد و صاحب سالها تجربه و تحقیق است.
اگر آن گیاه نحیف تمثیلی از نهال وجود آدمی باشد، این نهال چگونه باید پرورانده شود؟ چه کسانی توانایی پروراندن نهال وجود آدمی را دارند؟
آیا هر پدر و مادری آگاهی و دانش لازم را برای فرزندپروری دارد؟ اگر اطلاعاتی در این خصوص ندارد، چه باید بکند؟
آیا شبیه دیگر کارها بیاطلاع باشد و هر زمانی خواست فرزند بیاورد، یا شبیه پدر، مادر و اجداد خود عمل نماید؟
مادر پیری میگفت: «سالها هر دو سال بچه میآوردم. خسته و درمانده بودم. روزی پسر ارشدم از سربازی برگشته بود. نوزادی در بغلم دید. در کمال ناباوری گفت، مادر چه میکنی، بس نیست؟ با شرمندگی گفتم، پسرم، من نمیخواهم، خدا میدهد. پسرم سرش را پایین انداخت و گفت، خدا کار دیگری یاد نداده است؟»
با این مقدمه که به نظرم شرح حال خیلی از پدر و مادرهاست، میخواهم این حقیقت تلخ را با پدران و مادران جوان در میان بگذارم که در قرن پانزدهم ه.ش، برابر با بیست و یک میلادی، اگر پدر و مادری بیمطالعه اقدام به فرزندآوری کند، مستوجب عذاب و سرزنش است.
ما که بیمطالعه و با عجله بچه آوردیم و نفهمیدیم چطور بچهها بزرگ شدند، هنوز هم وقتی به آن روزها فکر میکنیم و لحظهها را به خاطر میآوریم، اشکمان سرازیر میشود.
این روزها کتاب و منابع معتبر با موضوع رشد و توسعه فردی فراوان است. برای ناآگاهی هیچ عذر و بهانهای پذیرفته نیست.
شعار فرزند کمتر، زندگی بهتر، پیشکش والدینی که فکر میکنند چون از نظر مالی میتوانند نیازهای فرزندشان را برآورند، مجاز به فرزند بیشترند.
نیاز مالی، اولین نیاز از صدها نیاز فرزند است. این طرز تفکر تفاوتی با افکار پیشینیان ندارد؛ فرزند بیشتر، برکت فراوانتر.
در گذشته آدمها کم سواد ،یا بیسواد بودند. شبیه والدین خود فکر میکردند. تربیت فرزند موروثی و مستبدانه بود. چیزهایی را از اطرافیان تقلید و بیتأمل در زندگی خود پیاده میکردند.
روانشناسی جدید چنین عملکردی را مردود و آسیبزا میداند. چون صدمه چنین تربیتی دامن والدین و فرزند دلبندمان را میگیرد.
هیچ پدر و مادری ضرر خود و فرزند دلبندش را نمیخواهد. مشاورین آگاه برای رشد فرزند، از کودکی تا نوجوانی و جوانی با رویکرد فرزند سالم، جامعه سالم، دورههایی برگزار میکنند. کاش این دورهها برای پدر و مادرها اجباری بود.
مراکز بهداشت فقط وضعیت جسمانی مادر و نوزاد و کودک را تا سنین قبل از دبستان بررسی میکنند. متأسفانه بخش تربیت نوجوانی رها شده است، مگر مشکلی پای نوجوان را به مراکز مشاوره بکشاند که روند بهبود سخت و گاه پیچیده میشود.
رشد و توسعه فردی
وقتی اولین بار این ترکیب شکیل و جذاب را شنیدم، یاد پارکینگ خصوصی و منزل شخصی افتادم. جایی که آدمها برای خودشان و ماشینشان برای آرامش خود و امنیت ماشین خود در نظر میگیرند، تا گزند نبینند.
هویت آدمها در خانواده، مدرسه و حلقه دوستان شکل میگیرد. اولین جایی که کودک نام خود را درآنجا میشنود و با حواس پنجگانه آشنا میشود، خانواده است. کودک به دنبال یافتن هویت خویش میگردد چون احراز هویت برای او دستاوردی مهم و حیاتی است.
کودک در این سنین نیاز به توجهات ویژه دارد تا بتواند به دنیای وسیع و گسترده همنوعان وارد شود و خود را آنگونه که هست، معرفی کند. او به دنبال استقلال فردی میگردد، تا رشد شخصی خود را بیاغازد و رندگی مستقلی برای ادامه دست و پا کند.
در کشورهای دیگر خانوادهها تا سن قانونی فرزند خود را حمایت میکنند. از هجده، یا نوزده سالگی فرزندان از خانواده جدا شده و مستقل زندگی میکنند.
مسئولیتپذیری یعنی انجام تمام کارهای شخصی. متأسفانه در خانوادههای ایرانی فرزندان دیر مستقل میشوند. تا زمانی که مجردند تحت حمایت والدین قرار دارند. بنابراین دوران رشد و شکوفایی فردی تأخیر میافتد.
مادری که ساندویج صبحانه دختر و پسر دانشجویش را میپیچد. پدری که لوازم تحریر فرزندش را میخرد، شانس رشد و شکوفایی فرزند را به تعویق میاندازد.
کسی که زندگی آگاهانه و خردمندانهای میخواهد، باید از راه اشتباه دیگران، راهی که همه رفتهاند و پشیمانند، درس بگیرند. برگشتن از راه اشتباه، زیانبار است. گاهی خسارتها جبران نمیشود.
کسی که خودش را به اندازه کافی نشناخته و علایقش را نمیداند، چطور اولویتهای زندگی را میتواند بشناسد و ارتباط درستی با دیگران برقرار کند.
یا منطقی صحبت کند، احساسات طرف مقابل را بفهمد و به زیباترین شکل پاسخ دهد؟ در حالی که رشد فردی از مسیر ارتباط با آدمها میگذرد.
آدمها در هر مرحله از زندگی نیاز دارند به روز باشند. پسر و دختری که سالها تنها زیستهاند و تجربه زیستن در کنار دیگران را ندارند و به طور غریزی صحبت و توافق میکنند، انتخابهای درست و زندگی موفقی ندارند.
شاید حرفهایم ایدهآل به نظر برسد، اما حقیقت است و شنیدن حقیقت تلخ است.
افراد متوقع با دلایلی از این دست که رشد نیاز به شرایط مناسب دارد، گیاهی که شرایط مناسب بالیدن و رشد ندارد، دانستن راههای پرورش گیاه فایدهای ندارد؟ قدم در مسیرد رشد نمیگذارند.
منتظرند تا شرایط فراهم شود. بله، شرایط مناسب رشد ایدهآل بشر است. آیا با صرف آرزومندی، هدف مجقق میشود؟
آیا درست است، به خاطر مهیا نبودن بستر مناسب، روند رشد را به تأخیر انداخت، کار را در دست نگرفت و به بعد موکول کرد؟
انسان از جایی به بعد نیاز به استقلال دارد. او نیاز دارد با سختیهای زندگی روبرو شود، بیندیشد و راه حل بیابد.
از سنین کودکی تنهایی را تجربه کند. زمختی زندگی را بچشد. طعم نداشتن و قرض کردن را بفهمد. افتضاح شکست را بالا بیاورد، تا به درجهای از درک و دانایی برسد که کمبودها را عامل ساختوساز و رشد خود بداند و برای زندگی جدید آماده شود.
نه تنها از چالشهای زندگی فرار نکند، بلکه از آنها به عنوان کود، آب، آفتاب، خاک و نور برای رشد گیاه وجودش سود بجوید.
رشد فردی از اوان کودکی اتفاق میافتد، تا فرد را به فردیتش آگاه کند. بداند مشابهی ندارد و با رفع نیازهای فردی راه رشد و شکوفایی خود را فراهم کند.
اگر همه انسانها ویژگیهای منحصر به فرد خود را بشناسند، راه رشد را مییابند. راه رشد را نه فقط برای خود که برای رشد و شکوفایی همنوع خود را نیز باز میکنند.
فردیت و یکتایی، انسان را به سمت رشد و شکوفایی میکشاند و او را یاری میکند.
هردوره از زندگی، رشد خاص خود را دارد. کافی است به ویژگیهای دورههای مختلف زندگی آگاه باشیم.
من اکنون در آستانه 55سالگی ویژگیها، نیازها، و علایقی دارم که در چهلسالگی احساس نیاز نمیکردم و در دهه شصت نیز این احساسات را نخواهم داشت.
من در این جا، این اجازه را به خودم میدهم که به گذشتهام برگردم. با مرور روزهایی که به خاطره ها پیوسته، تجاربم را با شما خواننده فهیم به اشتراک بگذارم.
هر زندگی دفتری است که نوشته شده است و ارزش خواندن دارد.
اکنون در دههای قرار دارم که عصر وقور اطلاعات است. آدمها غرق در دانستهها هستند، طوری که فرصتی برای به کاربستن دانستهها ندارند و این وضعیت نگرانکننده است.
من از این همه دانستن و به کار نبستن میترسم.
آینده فرزندان و نوادگان ما چه خواهد شد، با دنیای اطلاعاتی که در بستر اینترنت و فضاهای سرگرم کننده داریم و مجالی برای اندیشیدن نداریم؟
آیا ابنای بشر فرصتی برای دروننگری، خودسازی و رشد و شکوفایی فردی خواهند داشت؟
به فرموده شیخ اجل سعدی که میفرماید: «به عمل کار برآید به سخندانی نیست.»
«وارد عمل شدن بدون برنامهریزی منجر به شکست و اتلاف وقت است.
حرف نزنید، فقط عمل کنید.
چیزی نگویید، فقط آن را به دیگران نشان دهید.
قول ندهید، فقط ثابت کنید.»
شما مقاله 1440 کلمهای را خواندید. از همراهیتان سپاسگزارم.
و اما موضوع رشد و توسعه فردی همچنان ادامه دارد…
مهتاب صادقی
آخرین نظرات: