یادداشت‌های من از جلسه دوم دوره جامع فن بیان

جلسه دوم فن بیان

عزّت نفس (Self-esteem)

نمی‌دانم چرا پیاده کردن مطالب این قسمت، بیشتر طول کشید؟

بیش از یک هفته پیش‌نویس طول کشید. بیش از یک هفته ویرایش نوشته زمان برد و حالا که آماده انتشار است دستم به فشردن دکمه انتشار نمی‌رود!

گویی مطالب کاملن نیاز به پخته شدن و رسیده شدن دارد. عزت نفس خیلی پرمعناست. هر قدر روی این ویژگی درونی کار شود، جا دارد.

عزت نفس در طول زندگی کم و زیاد می‌شود. گاهی در اوج عزت هستی و گاهی احساس کمبود شدید آزارت می‌دهد.

عزت نفس انسان را به عمق، به درون می‌برد. به جایی که بویی از این واژه نبرده است. دست شفابخشت را می‌گیرد و روی زخم‌های کهنه می‌گذارد.

و اجازه نوشتن و انتشار، قبل از تیمار را نمی‌دهد.‌ زمانی که خالی از این ویژگی هستی، برخلاف ویژگی‌های دیگر، قدرت حتا حرف زدن در خصوص عزت نفس را نداری.

تهی از عزت نفس، نمی‌تواند به دیگری فیض برساند، حتا به قد و قواره یک جمله. لازم است عمیقن واکاوی کنی و ببینی در چه سطحی از خوددوستی قرار داری.

عزت نفس قبل از آن که یک ترکیب اضافی باشد، یک توصیف است. توصیف ویژگی‌هایی که از بطن مادر، یا شاید قبل‌تر از آن برمی‌آید.

داستان عزت نفس تو را با منِ مجروح و آسیب‌دیده‌ات روبرو می‌کند. آنگاه به دنبال مرهم است برای التیام زخم‌های درونت، آن لحظه که خود آسیب‌دیده را غرق در ناامیدی، خشم، کینه و رنجوری می‌یابی.

تمرکز بر این بخش از مطالب فن بیان اگرچه تلخ و دردناک است، ما را با واقعیتی ناموجود روبرو می‌کند.

رد پای عزت نفس را در همه جا می‌توان دید؛ در روابط بین فردی، در رابطه انسان با خودش، با شریک عاطفی‌اش، با همسر، با فرزندان، با پدر و مادر، و با هر کسی که در مکانی مشغول به کار است.

این کمبود همچنان در روابط موجود خودنمایی و آسیب‌های جدی به شخص و افرادی که با او در ارتباطند، وارد می‌کند.

  معنای عزت نفس

در منابع مختلف عزت نفس را به معنای خوددوستی، خودشفقتی، با ارزش بودن، احساس ارزشمندی کردن، معنا کرده‌اند.

سال‌های پیش در توصیف عزت نفس می‌‌گفتند: «من خودم را با تمام ویژگی‌هایم دوست دارم.»

نسل جدید آمدند و گفتند: «همینی که هستم، ارزشمندم. حتا اگر مهارتی ندارم، در هر حال من ارزشمند و دوست داشتنی‌ و لایق بهترین‌ها هستم.»

این تعریف به بن‌بست خودبزرگ‌بینی خورد. چون بوی تکبر و غرور دارد. روانشناسان متوجه شدند که عزت نفس به تعریف مکملی نیاز دارد، تا بوی خودخواهی ندهد.

این که من ارزشمند و دوست‌داشتنی‌ام، دیگران هم فارغ از هر موقعیتی، ارزشمند و دوست‌داشتنی‌اند. و همه ما در کنار هم می‌توانیم یاد بگیریم، رشد کنیم و ارزشمندتر هم باشیم.

این، دقیق‌ترین و کامل‌ترین تعریفی است که از عزت نفس داریم. چون عزت نفس قابل افزایش و کاهش است، بنابراین به دنبال افزایش عزت نفس خویش هستیم.

ما زمان‌هایی که با یک کودک، فرد کوچکتر از خود، همسر، یا فرزندنمان طرفیم، آنها را در هر سن و سال و شرایطی که هستند، ارزشمند و محترم می‌دانیم.

اینطور نیست که بین کسانی که پول و جایگاه اجتماعی دارند، با کسانی که پول و جایگاه اجتماعی ندارند، فرق قائل شویم و به خود اجازه بی‌احترامی و پرخاش بدهیم.

از این منظر کودکان کار، نیازمندان و همه افراد را محترم می‌شماریم.

اما باید بدانیم که عزت نفس در موقعیت‌های مختلف دستخوش تغییر، افزایش و کاهش می‌شود.

و موجب رفتارهایی چون رفتار پرخاشگرایانه، خجولانه و ناامیدانه می‌شود.

_ مواقعی در زندگی پیش می‌آید که خود را ارزشمند و دیگران را بی‌ارزش می‌دانیم، پس رفتار پرخاشگرایانه داریم و به خود اجازه بد و بی‌راه گفتن و حتک حرمت می‌دهیم و به طرف مقابل حمله می‌کنیم.

_ گاهی تصور می‌کنیم من آدم محترمی نیستم، بقیه محترمند. معمولن چنین احساسی در جمع پولدارها و تحصیلکرده‌ها دست می‌دهد و خجالت می‌کشیم.

_  گاهی فکر می‌کنیم نه من ارزشمندم، نه دیگران، در این مواقع ناامید می‌شویم.

قرار نیست در وضعیت پرخاشگرایانه، خجولانه و ناامیدانه زندگی کنیم. قرار است روی بوم باشیم نه از این طرف بوم بیفتیم، نه از آن طرف بوم بیفتیم.

وقتی در وضعیت روی بوم قرار داریم، رفتار ما بر این اساس استوار است که؛

_ من آدم ارزشمندی‌‌ام، دیگران هم ارزشمندن. در چنین مواقعی قاطع حرف می‌زنیم، پرخاش نمی‌کنیم و خجالت نمی‌کشیم.

رفتار درست و مؤثر زمانی بروز می‌کند که روی بوم باشیم، از این ور و اون ور بوم نیفتیم.

 چرا رفتار ما به جای قاطع بودن، پرخاشگرایانه یا خجولانه است؟

_ چون مغز غریزی ما دو راهکار بیشتر ندارد. می‌گوید من آمدم تو را نجات بدهم. یا شخص روبرویی خیلی نیرومند است در این مواقع باید فرار کنی. یا از تو ضعیفتر است باید بایستی و مقابله کنی. حالا که زورت می‌رسد، حمله کن!

حواسمان باشد که امروزه حمله با نیزه نداریم. حمله ما به صورت کلمات و جملات و زبان بدن است.

حواسمان باشد که پرخاشگری و تکه انداختن رفتار پرخاشگرایانه است.

حواسمان باشد موقعیت را ترک کردن و رفتن، ساکت شدن از سر ناتوانی، قهر کردن و حرف نزدن، از رفتارهای خجولانه است. هیچ‌ کدام قاطعانه نیست.

اما مغز مدرن و یادگیرنده ما که کمال یافته و رشد یافته است می‌گوید: «نه حمله کن، نه خجالت بکش. این ور بوم و اون ور بوم نیفت، وسط بوم باش.»

به نظر شما در دنیای مدرن رفتارهای پرخاشگرایانه کدام‌ها هستند؟

در دنیای امروز تیکه انداختن و کنایه زدن به آدم‌ها، رفتار پرخاشگرایانه است.

من به کسی تیکه می‌اندازم که فکر می‌‌کنم او ارزشمند نیست، من ارزشمندم. در زندگی معمولی از این اتفاقات بسیار است.

داد و بیداد کردن در دنیای امروز، پرخاشگرایانه است. دستور دادن، با لحن دستوری حرف زدن نوعی حمله کردن است.

آدم‌ها هم سطح تواند، اجازه داری درخواست کنی و آن‌ها اجازه دارند گوش بدهند و انتخاب کنند که انجام بدهند یا نه.

کوبیدن در اتاق از سر عصبانیت و از اتاق بیرون رفتن. رفتار پرخاشگرایانه است.

غر زدن و سرزنش کردن افراد، رفتار پرخاشگرایانه است. مثلن با عصبانیت به فرزندمان می‌گوییم: «چندبار بهت بگم این کارو نکن!»

طلبکارانه حرف زدن در دنیای امروز پرخاشگرایانه است. با پیک موتوری، با آنلاین شاپ‌ها این مدلی نباید حرف زد.

همین رفتارهای کوچک است که شخصیت ما را می‌سازند.

کتاب‌های برتری خفیف، عادت‌های اتمی، اثر مرکب و … به ما همین کارهای کوچک را آموزش می‌دهند.

در دنیای مجازی هم دایرکت منفی دادن، پیام منفی گذاشتن، ترک کردن گروه بدون توضیح کوتاه و دلیل آوردن، یک رفتار پرخاشگرایانه محسوب می‌شود.

خوشبختانه یا شوربختانه، ارتباط‌ات خانوادگی ما این روزها در این فضا اتفاق می‌افتد. لازم است برای رفتن از گروه، دلیل را بگوییم، اجازه بگیریم و گروه را ترک کنیم.

در دنیای مدرن امروز درِخانه‌های آنلاین، همان دکمه فالو است. تو برای استفاده از محتواهای رایگان در پیج، از خودت پذیرایی می‌کنی. حالا اگر محتواها پذیرفتنی و به سلیقه تو نیست، برای احترام به ورودی‌های چشم و فکرت، می‌توانی پیج را ترک کنی و بیرون بروی.

کامنت گذاشتن یعنی در جمع حرف زدن. من اگر می‌خواهم انتقاد سازنده‌ای بکنم باید بروم در دایرکت و پیوی پیامم را بگذارم و صفحه را ترک کنم.

اگر به رفتارهایی که در فضای مجازی انجام می‌دهیم کمی فکر کنیم، حاضر نیستیم در دنیای واقعی انجام دهیم. این گونه پیام‌های انتقادی در کامنت‌ها رفتار پرخاشگرایانه است.

اما یک سری رفتارهای خجالتی هم داریم؛ وقتی فکر می‌کنیم دیگری مهم است نه من، یک سری رفتارها را انجام می‌دهیم. مثل سکوت همراه با سرزنش خود.

سکوت از سر آگاهی و خرد بسیار خوب است. چون خودم انتخاب کردم سکوت کنم، خودم را سرزنش نمی‌کنم.

اما وقتی جمله پیدا نمی‌کنم بگویم و حرفی ندارم بزنم، خودم را سرزنش می‌کنم، چون خودم را مهم نمی‌دانم. این نوع سکوت، رفتار غیر موثر است.

قهر کردن هم نوعی فرار است. با همسر، خانواده و دوستان قهر می‌کنیم و چند روز حرف نمی‌زنیم. چون آدمی نیستیم که کنترل هیجان داشته باشیم، با طرف مقابل حرف بزنیم و دلیل بیاوریم و صحبت کنیم.

مغز در این موقعیت‌ها می‌گوید: «تو زورت نمی‌رسد، پس فرار کن.»

رفتار بعدی بغض و گریه است. اگر جزء آدم‌هایی هستیم که در شرایط سخت قادر به صحبت نیستیم، بغض می‌کنیم و همه چیز را لو می‌دهیم. در واقع فرار از موقعیت را انتخاب کردیم، با گفتن این جمله که ولم کن حوصله ندارم.

گاهی ناراحتیم چون بلد نیستیم حرف بزنیم، کلمه برای توضیح نداریم، پس با جمله تکراری «هیچی نشده، خوبم»، از موقعیت فرار می‌کنیم، چون رفتار قاطعانه را بلد نیستیم.

به هر کدام از این موقعیت‌ها رسیدیم بدون این که از یک ور بوم بیفتیم، حواسمان باشد به خود بگوییم بایست و فکر کن! این، پرخاش بود یا خجالت؟ قطعن روش قاطعانه نبود.

بلاک کردن در فضای مجازی هم نشانه ترس و استرس از قضاوت است. این که افراد را بلاک می‌کنیم از رفتارهای خجولانه است.

رفتارهای پرخاشگرایانه و خجالتی هر دو رفتارهای غیر موثرند. لازم است فن بیان بیاموزیم، تا طوری حرف بزنیم که رفتار قاطعانه و اثرگذار داشته باشیم.

اجازه قضاوت به آدم‌ها ندهیم و آن چیزهایی را که باید بگوییم و پای ارزش‌هایمان بایستیم را با رفتار قاطعانه انتخاب کنیم.

در شکست‌های عاطفی هم رد پای یک پرخاش، سکوت، یا خجالت دیده می‌شود. وقتی بلد نیستیم قاطعانه حرف بزنیم، نمی‌توانیم مرزها را مشخص کنیم، احساساتمان را درست ابراز کنیم، از کوره درمی‌رویم. چون نمی‌توانیم هیجانات‌مان را کنترل کنیم، دادوبیداد و توهین می‌کنیم، قهر می‌کنیم و به نتیجه مناسب نمی‌رسیم.

در جاهای مهم زندگی، در ارتباط با شریک عاطفی، در لحظات شیرین زندگی، در لحظات تلخ زندگی، در ارتباط با آدم‌های مهم زندگی، یک حرفی زدیم که باعث شده به خودمان افتخار کنیم، یا خود را سرزنش کنیم.

اگر دقت کنیم همه جا پای یک حرف در میان است.

حرف زدن درست خیلی مهم است. طوری حرف بزن که بچه‌ات به تو افتخار کند.

حرفی بزن که باعث موفقیتت شده باشد.

داد نزن، قهر نکن، تیکه ننداز، بغض نکن، سکوت نکن! روی بوم بمون!

اما روی بام ماندن را چطور یاد بگیریم؟

ویژگی‌های رفتار قاطع

نکته اول: با رفتار قاطعانه حد و مرز خودمان را با افراد مشخص کنیم.

حد و مرزم با همکار، با دوستانم را به کمک رفتاری اخلاقی طوری مرزگذاری می‌کنم تا به بن بست نرسم.

بهتر است برای هر رفتاری این سؤال را از خود بپرسیم: اگر همه آدم‌ها مثل من همین کار را انجام بدهند، آیا دنیا جای بهتری می‌شود؟ آیا دنیا جای انگیزه‌بخش‌تری می‌شود؟

خط کش تشخیص رفتار اخلاقی از غیر اخلاقی

برای مثال اگر در هر دوره فن بیان همه دانشجوها درخواست و رفتار تو را از منتورشان(پشتیبان) داشته باشند، آیا روند یادگیری این دوره بهتر می‌شود؟ آیا منتورها بهتر ارائه خدمت خواهند کرد؟

مثلن در تایم استراحت از مدرس سؤالی می‌پرسی. یک لحظه با خودت فکر کن اگر همه در زمان استراحت استاد از او سؤال بپرسند، آیا استاد با انرژی بیشتری وارد کلاس می‌شود؟ آیا سؤال‌های ما برطرف می‌شود؟

مثلن بعضی‌ها آشغال را از پنجره ماشین بیرون می‌اندازند و می‌گویند کود می‌شود. آیا اگر همه آدم‌ها زباله‌هایشان را از پنجره ماشین بیرون بیندازند، دنیا جای تمیزتری می‌شود؟

نکته دوم: رفتار باید با رعایت انصاف باشد. چون من محترمم، آدم‌ها هم محترمند. یک طرفه نباشد، سود هر دو طرف در نظر گرفته شود. آیا با این رفتارم آدم‌ها به زحمت نمی‌افتند؟

در رفتار قاطعانه لازم است، لحن محکمی داشته باشیم. محکم بودن با پرخاشگری متفاوت است.

مرز بین خود و فرد مقابل را مشخص می‌کنیم و افراد را به زحمت نمی‌اندازیم و محترمانه می‌گوییم. این رفتاری قاطعانه است.

نکته سوم این که رفتارم کاملن مودبانه و محترمانه باشد. بی‌ادبی در رفتارم نباشد. چون معتقدم من محترمم، آدم‌های روبرویم نیز محترمند.

یادمان باشد در رفتار قاطعانه شل و وارفته صحبت نکنیم.

مثلن دوستت در جمع تو را به خاطر چیزی مسخره‌ کرده است، رفتار پرخاشگرایانه می‌گوید، «حمله کن، زورت که می‌رسد.» بنابراین از او ایراد می‌گیریم و پرخاش می‌کنیم.

اگر خجالتی رفتار کنیم این گونه است که یا بغض می‌کنیم، یا سکوت می‌کنیم و لبخندی زورکی بر گوشه لب می‌نشانیم. چیزی نمی‌گوییم و هی خودمان را سرزنش می‌کنیم.

اما اگر رفتار قاطع داشته باشیم به دوست پرخاشگر چه می‌گوییم؟

کاملن محترمانه، مودبانه حرف می‌زنیم و می‌گوییم: «بیا طوری شوخی کنیم که به همه‌ ما خوش بگذرد.»

یا می‌توانیم با تکنیک شرمنده سازی، پاسخ بدهیم. به دوست پرخاشگر می‌گوییم: «تو خیلی آدم بامزه و بانمکی هستی، بعید است چنین رفتاری بکنی! از اون شوخی بامزه‌ها بکن که همه باهم بخندیم.»

گاهی لازم نیست در جمع عکس‌العمل داشته باشیم. در خلوت نظرمان را می‌گوییم: «این رفتارت من را ناراحت کرد. دوست دارم دوست‌های خوبی برای هم باشیم. لطفن در جمع با من اینطوری صحبت نکن.»

اگر آدم‌ها بلد باشند با هم حرف بزنند، چه دنیای زیبایی خواهیم داشت!

چقدر رابطه پدر و مادرها با هم خوب می‌شود، اگر بلد باشند با هم حرف بزنند.

حرف بزن، قهر نکن! حرف بزن، دادو بیداد نکن! حرف بزن، گریه نکن! حرف بزن و قاطع حرف بزن!

فکر کن که همسرت دارد در باره اشتباهی که انجام دادی‌، سرزنشت می‌کند و غر می‌زند.

سه تا رفتار در برابرش داری که اینگونه می‌شود:

در رفتار پرخاشگرایانه به او می‌گویی: حالا خودت کم اشتباه می‌کنی، پررو شدی؟ انجام دادم که دادم من همین‌ام. نمی‌خواهی، نخواه. راه باز، جاده دراز…

از جنس حرفایی است که زیاد شنیدیم که زندگی‌ها را به هم ریخته است.

چه بسیار عاشقانی که می‌توانستند سال‌های سال با هم زندگی شیرین داشته باشند، همین غیرقاطعانه حرف زدن، تجربه شیرین 50 سال زندگی در کنار هم بودن را از آنها گرفته است!

می‌توانیم با جملات زیبا بهترین نیروی کار اداره را نگه داریم و از دستش ندهیم. حرف زدن‌های اشتباه افراد را از دور و برمان می‌پراکند.

اگه بخواهیم با رفتار خجولانه جواب همسر را بگویی، احتمالن سکوت می‌کنی، حرف نمی‌زنی، یا نهایت می‌گویی: «خوب حالا یک اشتباهی شد، اینقدر گنده‌اش نکن! اینقدر توی سرم نزن! من گند زدم، من نمی‌دانم چه کار کنم.»

لازم نیست با رفتار خجولانه بیش از این خودت را تخریب کنی و توی سر خوذت بزنی. بیا ببین رفتار قاطعانه در این مواقع چه می‌تواند باشد؟ رفتار قاطعانه اجازه دعوا نمی‌دهد.

آدم قاطع معمولن اشتباهش را می‌پذیرد، عذر می‌خواهد و بعد هم جبران می‌کند.

واقعن دنیا بهشت نمی‌شود اگر در محل کاری باشی که مدیر مجموعه بلد باشد این قدر خوشگل حرف بزند!

یا پدر و مادر بهترین طرز بیان را با فرزند داشته باشند؟

خیلی‌ها فکر می‌کنند برداشتن گام‌های بزرگ است که هویت ما را می سازند. در حالی که همین رفتارهای کوچکِ کوچک است که رفتارهای اجتماعی ما را می سازند.

اصول حرف زدن قاطع

در حرف زدن قاطع به چه چیزهایی نیاز داریم؟

1- به دایره لغات گسترده

2- به هوش کلامی بالا

3- تسلط بر احساسات و کنترل هیجانات

4- لحن مناسب

5- صدای قابل تنظیم

6- میمیک چهره مناسب

فن بیان صرفن خیلی حرف زدن و پرچونگی کردن، و نقش عقل کل بازی در آوردن، نیست.

فن بیان یعنی جاهایی سکوت بکنی، سکوت آگاهانه داشته باشی.

کجاها باید سکوت آگاهانه داشته باشی؟

_ جایی که تخصصی نداری.

_جایی که به تو ارتباطی ندارد، انتخاب کن حرف نزنی، مگر این که از تو نظر بخواهند.

– وقتی از تو سوال نشده، سکوت کن.

– مواقع اختلاف خانوادگی سکوت کن، حتا اگر می‌بینی پدر و مادرت دارند با هم بحث می‌کنند، تو سکوت کن! حرف نزن!

حتا اگر در این شرایط از تو خواستند نظر بدهی هم سکوت کن و اعتبار خودت را زیر سؤال نبر!

_ جاهایی که شخص و حفظ ارتباط برای تو خیلی مهم است سکوت کن.

مثلن در موقعیت و جایگاهی هستی که حفظ ارتباط با این شخص برای تو مهم است، آگاهانه و از سر انتخاب، سکوت کن!

_ وقت‌هایی که تمام حقیقت را نمی‌دانی، سکوت کن! اگر شایعه‌ای را شنیدی و واقعیت را نمی‌دانی، سکوت کن و شایعه پراکنی نکن!

شاید واقعن با همین یک راهکار، جزء گروه سدشکنی باشیم که فرهنگ را عوض کنیم.

مگر نشنیدیم که خدا در قران فرموده است، من عاقبت یک قوم را عوض نمی‌کنم، مگر این که خود آن قوم بخواهند تک به تک خودشان را عوض کنند.

مطمئن باشیم که رفتار قاطعانه در دیگران اثر می‌گذارد.

باشد تا برسیم به جایی که؛

ما ایرانی‌ها در مورد چیزی که تخصص نداریم، حرف نمی‌زنیم.

ما ایرانی‌ها راجع به چیزهایی که به ما ربط ندارد وارد نمی‌شویم.

استاد این هستیم که تا سؤالی از ما نمی‌شود، صحبت نمی‌کنیم.

اگر احساس می‌کنیم حرف زدنمان باعث رنجش می‌شود، صحبت نمی‌کنیم.

اگر صحبت‌ها راجع به زندگی دیگران است، سکوت می‌کنیم و به آدم‌ها پاداش نمی‌دهیم که بشینند و از دیگران صحبت کنند.

با این سؤال که زندگی دیگران به من چه؟ به تو چه؟ به ما چه؟ خودشان بهتر می‌دانند، تبدیل شویم به آدمی که کیف ندهد با ما غیبت کنند.

این رفتارها را باید زندگی کنیم. باید فن بیان بتواند سر از سبک زندگی‌ ما درآورد.

چک لیست سکوت آگاهانه

  • قبل از این که هر حرفی را بزنی از خودت بپرس، با حرف زدن من در این مورد حال خودم و دیگران بهتر می‌شود؟ اگر بله، حرف بزن. اگر نه، سکوت کن!
  • با حرف زدن من سوال کسی پاسخ داده می‌شود؟ اگه بله، حرف بزن، اگر نه، حرف نزن، سکوت کن!
  • با حرف زدن من مشکل کسی حل می‌شود؟
  • با حرف زدن در این مورد شأن و جایگاه من و دیگران در این مورد بالا می‌رود؟
  • ارتباط‌ات خودت را با حرف زدن نسوزان، سکوت کن و شأن خودت را پایین نیاور!

اگر جوابت به این سوال‌ها نه است، سکوت کن و خیلی جاها حرف نزن.

آیا همیشه سکوت ما اختیاری است؟

وقت‌هایی ما حرف نمی‌زنیم و سکوت اجباری داریم چون حرف نزدنمان از سر آگاهی و درایت نیست؛

1-چون حرفی نداریم.

2-چون نگرانیم قضاوتمان کنند.

3-چون می‌ترسیم معمولی باشیم.

4-چون موضوعی نداریم.

5-چون جسارتش را نداریم.

قرار نیست سکوت اجباری داشته باشیم. قرار است انتخاب کنیم که در جاهایی حرف نزنیم و در جاهایی خوشگل و به جا حرف بزنیم…

سپاس برای همراهی.

این رشته سر دراز دارد…

1403/3/16

مهتاب صادقی

مطالب مربوط به بخش دوم جلسه اول فن بیان

 

به اشتراک بگذارید

عضویت در خبرنامه

2 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط