سیستم باور: Belief
ذهنیت(باور ما)، تفسیر و نگاه ما به اتفاقات این دنیاست.
هنری فورد، بنیانگذار ماشینهای فورد میگوید: «چه فکر کنید میتوانید، چه فکر کنید نمیتوانید، در هر صورت درست فکر میکنید.»
هر فکری کنی، همان اتفاق میافتد. صحبت از قانون جذب نیست، بلکه صحبت از باورهای ماست. ما بر اساس باوری که داریم رفتار میکنیم. رفتار ما منجر به اقدام و تغییر میشود.
چرخه باور
چگونه باورهای ما به وجود میآیند؟
ما در طول زندگی خود چیزهایی را دیدیم، شنیدیم، تجربه کردیم و همراه با این تجربهها، احساسمان درگیر شده است و باورهای ما شکل گرفته است.
برای مثال، کسانی را در اطراف خود دیدیم که مدت کوتاهی بعد از ازدواج، طلاق گرفتهاند. این تجربه احساس ما را درگیر کرده و این باور در ذهن ما شکل گرفته است که در این دوره زمانه نمیشود ازدواج کرد چون هر ازدواجی منجر به جدایی میشود.
ما بر اساس باورهای خود تصمیم میگیریم ازدواج کنیم، یا نکنیم. اقدام کنیم یا نکنیم.
شواهدی میآوریم تا تجربه جدیدی خلق کنیم که به خود بگوییم دیدی درست گفتم؟ در این دوره زمانه نمیشود ازدواج کرد، یا فلان کار را انجام داد.
یا بر این باوریم؛ کسانی موفق میشوند، که خانواده پولداری دارند و با این باور اقدام نمیکنیم، خود را به چالش نمیکشیم و میگوییم من موفق نمیشوم، چون بابای پولداری ندارم.
در واقع مغز ما فقط آن چیزهایی را به ما نشان میدهد که باورشان داریم.
ما تا جایی چیزهایی را که میبینیم و میشنویم، باور میکنیم. بعد که باور ما شکل گرفت، چیزهایی را میبینیم و میشنویم که باور کردهایم.
از یک جایی به بعد مغز ما چون فیلتر عمل میکند؛ چیزهایی را میببینیم که باورشان داریم.
تونی رابینز میگوید: «ما ماشین اثبات باورهایمان هستیم.»
همه این اتفاقات به خاطر بخشی از مغز ما به نام آر ای اس (R A S) است که فرمان فیلتر کردن را صادر میکند.
مغز ما در روز 2 میلیون بایت اطلاعات دریافت میکند و ما نمیتوانیم همه این اطلاعات را رصد کنیم. برای همین مغز چیزهایی را به ما نشان میدهد، که ذرهبین باورمان را روی آن روشن کردهایم.
مغز طوری اطلاعات را پردازش میکند که ماشین اثبات باورمان باشیم.
آیا در پی چنین باوری میتوانیم تغییری در ذهن ایجاد کنیم؟ مسلمن نه.
چرا شکرگزاری میکنیم؟
شکرگزاری میکنیم، چون سیستم RAS ( آر_ای _اس) مغز ما که فیلتر کننده اطلاعات است، هر روز ذرهبینش را روی خوبی، فراوانی، سلامتی و خوشی بگیرد.
دو نوع باور داریم:
1- باور محرک
2- باور مانع
ابتدا باید باورهایمان را خوب بشناسیم. یک سری باورها محرکاند، و یک سری باورها مانع.
راه تشخیص باورهای محرک از مانع چیست؟
با دقت بررسی کنیم، ببینیم باوری که داریم آیا مانع رسیدن، یا محرک رسیدن ما به منِ ایدهآل است؟
چند باور مانع
1. یکی از قاتلین اعتماد به نفس، باید و نباید گفتن است.
مثلن میگوییم، باید اول پول داشته باشیم، تا اقدام کنیم.
باید اول دفتر اجاره کنیم، بعد آموزش بدهیم.
بله، ممکن است اطلاعات ما در زمینهای پایین باشد، اما این را باور کنیم که با نمره هجده هم میتوانیم آموزش دهنده باشیم. میتوانیم به افراد پایینتر از سطح سوادمان آموزش دهیم، حتا بهتر از کسی که نمرهاشان از 100، صد است.
درست است که بگوییم، من تمام تلاشم را میکنم. ممکن است شکست هم بخورم.
2- باور مانع بعدی؛ آدمها باید آن طوری باشند که من میگویم. مثلن با صداقت باشند.
سؤال: به راستی چرا آدمها باید طوری باشند که تو میگویی؟
بهتر است بگوییم، خیلی خوب است، اگر بتوانی این کار را انجام بدهی، اما اگر نمیتوانی باز هم برایم ارزشمندی. من دوست دارم اینطوری باشی.
زندگی خیلی راحتتر میشود، اگر این بایدها و نبایدها را اول برای خود، بعد برای اطرافیانمان حذف کنیم.
آدمهای کاریزماتیک بایدها و نبایدهای سفت و محکمی ندارند. مثلن نمیگویند، من هرگز، هیچ وقت دروغ نمیگویم.
اتفاقن به کسی که اینقدر محکم سخن میگوید، لازم است کمی شک کنیم. به آدمهای متعصب هم کمی شک کنیم. احتمالن شرایط جور نبوده… وگرنه لازم نیست این گونه حرف بزنند.
به جای عبارت بالا میگوییم، سعی میکنم دروغ نگویم، اما شاید هم گاهی مجبور شوم دروغ بگویم.
آلبرت الیس روانشناس مطرح دنیا، در این خصوص میگوید: «یکی از محکمترین قاتلین اعتماد به نفس، بایدها و نبایدهای ماست.»
3- باور مانع بعدی؛ سن من کم است، یا از سنم گذشته است.
خوب است بدانیم که جرقه ایده «کی اف سی» در 60 سالگی زده شد.
یا بعضیها این باور را دارند که این ایده در شهر و کشور من جواب نمیدهد. جالب است که این باور به شکلهای مختلف حمایت و اثبات میشود. چون ما ماشین اثبات باورهایمان هستیم.
این فقط ماییم که میتوانیم زندگیمان را تغییر دهیم.
4- باورمانع بعدی؛ میدانم ولی… .
یا تو میدانی و میشود، یا نمیدانی و نمیشود… .
دنیا پر از آدمهای متوهم است. آدمهایی که توهم دانش دارند. آدمهایی که خیلی ترسناکند. کسانی که باورهای مانع را به ما آموختند، و ما دیدیم و شنیدیم و باورشان کردیم.
حالا که آگاه شدیم و باورهای منفی را شناختیم، فرصت داریم جبران کنیم.
ابتدا ببخشیم همه کسانی را که به ما باور منفی دادند. پدر و مادر و اطرافیانمان را ببخشیم و انتقاد نکنیم و بهانه نیاوریم. شروع کنیم به تمرکز روی خودمان.
چند باور محرک که ما را تقویت میکند
1- این باور که الان دنیا در بهترین حالت خودش است.
ما امکانات به روز داریم. مثل قدیم نیست که آب از چشمه بیاوریم. با یک دکمه، اسپیلت را روشن و اتاق را خنک میکنیم.
این باور که من در بهترین حالت خودم هستم، کمک میکند خودم را تغییر بدهم.
2– باور محرک من آنقدر تمرین میکنم، تا تغییر کنم.
3- باور محرک پول در آوردن آسان است. از هر مهارتی که یاد گرفتم، باید حداقل ده برابر پولی که بابت آن مهارت هزینه کردم، پول در بیاورم.
و تو ماشین اثبات باورهایت هستی، هرطور فکر کنی همان درست است، چون در جهتش حرکت و اقدام میکنی. بعد شواهدی در همان مسیر میبینی و راههای جدیدی پیدا میکنی و خیلی چیزهای دیگر که تو را در مسیر نگه میدارد.
لوییز هی در کتاب شفای زندگی میگوید: «شما خانواده خودتان را خودتان انتخاب کردهاید و آنها بهترین افرادی هستند که شما میتوانید کنارشان رشد کنید.»
باور محرک هر چه است، چه قابل اثبات باشد یا نباشد، موجب حرکت تو به سمت ایدهآلهایت میشود.
باید حتمن یک پدر قلدر داشته باشی، تا غرورت بشکند و رشد کنی.
من حتمن باید یک برادر این مدلی داشته باشم، تا راه رشد و استقلال را یاد بگیرم.
راه حل اول
باید بدانیم که باورهای ما حذف نمیشوند، جایگزین میشوند.
در گام اول، باور منفی ذهنت را کشف کن!
در گام دوم، دنبال موارد استثنا بگرد و استثناها را پیدا کن. به مغزت یادآوری کن. اگر فلانی با داشتن چنین خانواده نابسامانی الان آدم موفقی است، پس من هم میتوانم موفق باشم.
در گام سوم، خودت را در معرض آن محرک قرار بده؛ کتاب بخوان، فیلم بین، با خانوادهها و افراد جدید نشست و برخاست و معاشرت کن.
در گام چهارم، طبق باور جدیدت رفتار کن و تمرین کن، تا این چرخه شکل بگیرد و جایگزین باور منفی شود.
برای جایگزینی باور جدید تمرین زیاد و صبر زیاد لازم است. در طول سالهای زیاد این باورهای مانع در ذهن ما شکل گرفته و لانه کردهاند، پس انتظار نداشته باشیم یک روزه از بین بروند.
باید مراقب ورودیها و خروجیها، رفتار، دیدهها و شنیدههای ذهنمان باشیم. اگر داستانی را میخوانی که بر خلاف باور جدید توست، متوقف کن و نخوان.
در عوض از زندگی افراد تأثیرگذار و موفق الهام بگیر.
راه حل دوم
از کلمات درست جایگزین استفاده کن. یاد بگیر جملههای مناسب را به کار ببری.
عبارتهای مناسب را به جای عبارتهای نامناسب به کار ببریم و آنقدر این عبارتها را تکرار کنیم، تا جایگزین شود.
- به جای باید و نباید بگو، ترجیح میدهم…، دوست دارم.
- سرزنش کردن ممنوع!
آدمها نقطه ضعف دارند، کسی میتواند در دنیای بیرون حرفهای تاثیرگذار بزند که بپذیرد میتواند
دنیای قشنگتری بسازد.
مثلن به فرزندت بگو، اگر تا ساعت شش تمرینهایت را انجام بدهی، میتوانیم پارک برویم.
- غر زدن ممنوع!
غر زدن یعنی گفتن یک حرف نابجا به یک آدم نابجا.
قبل از گفتن هر جملهای این دو سوال را از خودت بپرس؛ به من چه؟ به ما چه؟
ببین میتوانی کاری برایش انجام بدهی یا نه؟
مثلن فلانی طبق عادت از فرزند و شوهرش غیبت میکند. خوب به من چه؟
برای چه پیش چنین آدمی حرف میزنی؟
وقتی تو از عواملی حرف میزنی که تحت کنترل تو نیست، داری RAS مغزت را برای غر زدن تنظیم میکنی. پس سیستم هوشمند مغزت میگردد و برای تو موارد بیشتری را نشان میدهد.
- طلبکار نباش، لحن طلبکارانه نداشته باش!
- با کمال محبت ازشون بخواه.
لطفن …
ممنون میشم….
میشه این کارو بکنی؟ …
محبت میکنی یه لیوان آب به من بدی؟ و …
پشت غر زدن تو یک باور مانع وجود دارد.
میدانی باور مانعت چیست؟ این باور که آدمها باید به من کمک کنند، تا موفق شوم.
به جای خودتحقیری و خودزنی بگو من الان اینم، اما میتوانم بهتر از این باشم.
به جای این که بگویی افتضاح است، گند زدم، بگو؛ خوشایند من نیست، طبق سلیقه من نیست….
از بیزینس شکست خوردم و یاد گرفتم که، …
وقتی ذره بین RAS مغزت را روی درسها و باورهای محرک تنظیم میکنی، به سمت موفقیت میروی.
به جای این که بگویی سخت است نمیشود، نمیتوانم…، بگو چالش برانگیز است و من عاشق چالشم.
به جای غر زدن، به آدمها بگو چه چیزی را دوست داری و میپسندی.
راه حل سوم
دیدت را تغییر بده!
علائمی که استرس، اضطراب و هیجان را روی بدن ما نشان میدهند، شبیه هماند.
وقتی دچار حالت استرس شدی، نگو، ای وای اضطراب و استرس گرفتم. بگو، چقدر هیجان دارم.
گفتن هیجان دارم، مغزت را گول میزند و به جای بازدارندگی باعث تحریک و پیشرفت تو میشود.
راه حل چهارم
زبان بدن قدرتمند داشته باش!
دستهای جمع و بسته نداشته باش، گارد نگیر. ادای آدمهایی را در بیار که با اعتماد به نفساند.
ترسهایت را پنهان نکن. لبخند بزن، حین راه رفتن شانههایت را عقب بده، وقتی راه میروی قدمهایت را محکمتر بردار!
نقش آدمی را بازی کن که اعتماد به نفس بالایی دارد. تا در آخر دوره به چنین شخصیت با اعتماد بالایی برسی.
اگر الان اعتماد به نفس خواندن و نوشتن داری، چند سال اول دبستان را پشت سر هم تلاش کردی. یک شبه مهارت خواندن و نوشتن را به دست نیاوردی.
برای مهارتی که در ورزش، موسیقی، آشپزی و خوانندگی داری، تلاش زیادی کردی و چرخه اعتماد به نفس در دورههای مختلف را طی کردی.
همیشه روزهایی را به یاد بیار که چقدر تلاش کردی و پیش رفتی.
ساختن منِ با اعتماد به نفس و با عزّت نفس کاری است که در این دوره برای فن بیانت انجام میدهی.
برای جا افتادن مطالب، لازم است مطالب را چندین بار بخوانیم و تمرینها را انجام بدهیم و تکرار کنیم، تا این دوره هیجانانگیز را با موفقیت و حال خوب پشت سر بگذاریم.
موفق باشید.
مهتاب صادقی
آخرین نظرات: