توسعه فردی با صفحات صبحگاهی

توسعه فردی، با صفحات صبحگاهی

امروز صبح صفحات صبحگاهی‌ام را در فایلی از ورد نوشتم. می‌خواستم نوشته‌ام را در وب‌سایتم منتشر کنم.

چند ساعتی صبر کردم نوشته‌ام سرد شد. چکش‌کاری و به قول ویراستاران، ویرایش کردم.

نمی‌دانم چه خطای ناشناخته‌ای رخ داد که تمام نوشته‌‌ام یکجا پرید!؟

بجز عنوانی خوشگل و حسرتی در دل، چیز دیگری از نوشته باقی نماند.

گاهی رشد فردی جرقه‌ای است که به دنبال یک بی‌دقتی و از دست دادن چیزی مهم آغاز می‌شود.

لازم است بیاموزیم چگونه از نتیجه کار خود محافظت کنیم تا زحمتی که کشیدیم در برابر دیدگانمان به فنا نرود.

خطای رخداده با تمام ناخوشایندی، راه درست را به من نشان داد.

باید بپذیریم رشد فردی حرکتی گام‌به‌گام و رو به جلوست. همچنان که پله‌ها را آرام‌آرام بالا می‌رویم، باید مراقب باشیم. کوچک‌ترین بی‌توجهی موجب سقوط می‌شود.

 

نوشته‌‌ امروزم در باره نقش صفحات صبحگاهی  در مسیر رشد و توسعه فردی است.

این که صفحات صبحگاهی مثل یک دوست راهنمای ماست. کافی است سؤال خود را ابتدای صفحه بنویسیم و با او درد دل کنیم و به جواب‌هایش گوش بسپاریم.

من معمولن آخر شب‌ قبل از خواب، سؤال‌هایم را در برگه‌ای می‌نویسم. یا اگر ننویسم، در ذهنم مرور می‌کنم. صبح‌‌ زود برای گرفتن پاسخ سراغ صفحات صبحگاهی می‌روم و پاسخ مناسب را از دل این صفحات دریافت می‌کنم.

صفحات صبحگاهی محرم اسرار ماست. بی‌ آن که تحقیر یا سرزنش‌مان کند، بی‌آن که از خطاها خرده بگیرد، به ما می‌آموزد روی اشتباه‌مان تمرکز کنیم، نه چیز دیگر.

به ما می‌گوید صبورانه کنار کار بمانیم و با شکیبایی آن را به سرانجام برسانیم.

شاید لازم باشد گاهی راه رفته را برگردیم و با دقت و کنجکاوی، تلاش‌مان را بیشتر کنیم.

به قول فیلسوف بزرگ، جناب سقراط،

«زندگی نیازموده ارزش زیستن ندارد.»

و به قول خانم جولیا کامرون « زندگی نزیسته، ارزش آزمودن ندارد.»

اول صبح به خاطر بی‌دقتی دلخور بودم، غرغر کردم و ماتم گرفتم. انتهای روز علت را کشف و نکته اصلی را از میان این ماجرای تلخ بیرون کشیدم.

1) فایل‌ها را ذخیره کنیم و  راه نگهداری از ذخیره‌ها را بدانیم.

امروز پنجاه و یک روز است این صفحات را می‌نویسم. بجز دیروز که مشکل داشتم، بقیه روزها را در دفتر و گاهی در فایلی از ورد با همین عنوان نوشته‌ام.

دیروز به ذهنم رسید حالا که «نوشتن» برایم مقدور نیست، می‌توانم «گفتن» را جایگزین نوشتن کنم. به همین خاطر ضبط تلفن همراه را روشن و ماجرای ننوشتنم را سیرتاپیاز از اول تا آخر تعریف کردم.

به نظرم گفتن سه فایده آشکار دارد:

اول این که از تداوم باز نمانده، دلسرد نمی‌شویم.

دوم این که راه دلیل‌تراشی، اهمال‌کاری، یا همان کمال‌گرایی سمی را به خود می‌ببندیم.

سوم این که در سخن گفتن مهارت پیدا می‌کنیم و با بسیار گفتن، گره‌های زبانی گشوده می‌شود.

در اینجا از خانم «جولیا کامرون» اجازه می‌خواهم برای چنین مواقعی، «گفتن» را جایگزین «نوشتن» کنیم.

شاید بگویید تلفن همراه ندارید و نمی‌توانید صدایتان را ضبط کنید، یا علاقه‌ای به ضبط صدا ندارید. یا از صدایتان خوشتان نمی‌آید و هزار دلیل دیگر…
مشکلی نیست، می‌توانید بدون ضبط صدا صحبت کنید، زیاد زیاد صحبت کنید…

ممکن است این کار را نابخردانه و عیب‌ناک بدانید. عیبی ندارد به یاد دوران کودکی بیفتید و کمی خیال‌‌پردازی کنید و سر از عالم کودکی در آورید.

همان دورانی که از قضاوت‌ دیگران نمی‌ترسیدید، آزاد و رها ساعت‌ها حرف می‌زدید.

کتاب «راه هنرمند» در تمرین صفحه 104 برای اکتشاف، از خواننده می‌خواهد در باره اسباب‌بازی‌ و بازی محبوب دوران کودکی بنویسد.

این تمرین‌ و بسیاری از این گونه تمرین‌ها ما را به دوران کودکی می‌برد. از ما می‌خواهد در باره احساسات خود در آن دوران بنویسیم.

هدف، بازیابی حس هویت، قدرت و خلاقیت است.

گاهی لازم است با آزادگویی حرف‌ دل‌مان را بی‌سانسور بیان کنیم.

و دست‌کم 7۰۰ تا 1000 کلمه، بیش از نیم ساعت در باره قصه‌ روزمان صحبت کنیم.

2) گفتار به جای نوشتار

سال‌ها پیش پسر مؤدب و جوانی در همسایگی ما زندگی می‌کرد.

هر وقت او را در صف نان، صف شیر، سبزی یا هر جایی می‌دیدم، آرام و بی‌صدا با خودش حرف می‌زد.

روزی از هم کلاسی‌اش پرسیدم: «فلان دوستت با خودش حرف می‌زند، به نظرت مشکلی دارد؟!»

گفت: «مشکلی ندارد، کمبود وقت دارد. فرصت مرور درس‌ها را در خانه ندارد. پدرش بیمار و از کار افتاده است. مسئولیت خرید خانه را به عهده دارد. در خیابان درس‌هایش را مرور می‌کند. اتفاقن شاگرد اول کلاس است.»

امروز برای رساندن این پیام (گفتن به جای نوشتن)، دو بار مطلبم را نوشتم. اولی ذخیره نشد و از دست رفت. دومی با دقت ذخیره و در اینجا ثبت شد.

پیامم به شما خواننده عزیز این است؛ با جایگزینی «گفتار» به جای «نوشتار» در مواقع اضطرار، به دام اهمال‌کاری نیفتیم، یا گزک به دست ذهن کمال‌گرای خود ندهیم.

راه هنرمند، راه آزموده و زیسته خانم جولیا کامرون است. به گفته خودشان چهل سال است می‌نویسند.

گاهی وقت‌ها برای ادامه و دور نماندن از نوشتن، «گفتار» را جایگزین «نوشتار» کنیم و راه هنرمند را مسدود نکنیم.

در مسیر رشد و توسعه فردی پایدار باشید.

برای همراهی با این کتاب راهبردی به کانال تلگرامی «راه هنرمند_بازیابی خلاقیت» بپیوندید.
مهتاب صادقی

 

به اشتراک بگذارید

عضویت در خبرنامه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط