شروع دوباره

معجزه‌ نوشتن

   نیمه‌ی دوم سال 1400 از نظر جسمی و روحی فرسوده بودم. شانه‌ی راستم به‌ شدت درد می‌کرد. دامنه‌ی حرکت دستم به 30 درجه رسیده‌ بود و بالاتر نمی‌رفت.

کارها را با دست راست به‌ سختی انجام می‌دادم. از طرفی دلتنگ دختر بزرگم بودم و دوری از او خواب شبانه را بر من حرام کرده بود.

بعد از چند نوبت دکتر ارتوپد و مصرف دارو، از مرکز فیزیوتراپی مهرگان بیرون می‌آمدم که دوست دانشگاهی‌ام را دیدم .

خوش‌وبش‌ کنان و قدم‌‌زنان نقل خاطرات کردیم. تا قصه‌ی رنجوری‌ من را شنید، به دل‌جویی گفت: «پیشنهاد می‌کنم برای بهبودی و بیرون آمدن از نگرانی، سرت را با نوشتن گرم کنی!»

گفتم: «دست راستم مشکل دارد، نمی‌توانم بنویسم.»

گفت: «جسم تابع روح است. مغزت را با کلمات گرم کن. به مأیوس‌کننده‌ها اجازه جولان نده! مطمئن باش هرشانه‌‌ی‌ یخی با گرمای نوشتن آب می‌شود. اگر بنویسی حواست پرت و درد شانه‌ات به‌تدریج خوب می‌شود.»

گفتم: «با شیوع ویروس منحوس کرونا دو سال است خانه‌نشین شده‌ایم دل و دماغی برای نوشتن نمانده، ذهنم خشک شده نمی‌دانم از چه و که و کجا بنویسم؟»

گفت: « مدرسه‌ی نویسندگی شاهین کلانتری را در گوگل جستجو کن! چگونه نوشتن را آموزش می‌دهد. مطمئنم نوشتن برای تو نوعی درمان است.»

 گفتم:«یعنی می‌گویی، دوباره راه درس و کلاس و مدرسه را پیش بگیرم؟»

13سال پیش به خاطر خستگی‌ و قدوم دیر هنگام پسرم، تقاضانامه‌ بازنشستگی را پر کردم و پیش از موعد بازنشسته شدم. دیگر شوق مدرسه رفتن ندارم.»

گفت: «این مدرسه با آن مدرسه فرق دارد. در این‌جا، ترس از تاخیر و چشم غرّه‌ی مدیر نداری، برگه غیبت و کسر از حقوق برایت پر نمی‌شود.

خانه‌ات آسوده نشسته‌ای نیازمندی‌هایت را دنبال می‌کنی و نیاموخته‌ها را می‌آموزی.»

بعد از خداحافظی به محض رسیدن به خانه، وای‌فای را روشن و صفحه شاهین کلانتری را در اینستاگرام جستجو کردم.

اولین‌پست‌های این صفحه به جمله‌قصارهایی از بزرگان ایران و جها ن آراسته بود. جمله‌قصارها چنان روح‌بخش و جذاب بود که دلم یک‌جا به کمند کلمات صید شد.

 شروع دوباره

من آن روز از پنجره‌ی اینستاگرام به سایت مدرسه‌ی نویسندگی شاهین کلانتری راه پیدا کردم و جذب کارگاه‌های تولید محتوای ایشان شدم که بعدها به نام «کارگاه تمرین نوشتن»، تغییر نام یافت.

شاید بپرسید، چرا تولید محتوا؟

  برای حضور در  کارگاه تمرین نوشتن، نیاز به انتشار محتوا در صفحه‌ی اینستاگرام داشتم.

جمعه‌ها ازساعت 5 تا 8عصر، سه‌ساعت پای سیستم می‌نشستم و به صحبت‌های استاد گوش می‌دادم. تمرین‌ها را یکی‌یکی انجام می‌دادم و از پله‌های نردبان نویسندگی بالا می‌رفتم.

پله‌های نردبان نویسندگی را ضربدر می‌زدم و برای هر ده تمرین از 1 تا 10 به عملکردم، نمره می‌دادم.

کارگاه تمرین نوشتن

بازی جذابی بود. باهم‌نویسی‌، مثل یک دورهمی شیرین شوق نوشتن را در من می‌افزود و از دردهایم کم می‌کرد.

 تمرین‌های هفتگی، ذهن خشکیده و انگشتان کرختم را برای نوشتن به حرکت در‌می‌آورد.

در کارگاه‌ تولید محتوا، با کتاب‌هایی آشنا شدم که تا آن زمان اسمی از آن‌ها نشنیده بودم. یکی از آن‌ کتاب‌ها، «راه هنرمندِ » خانم جولیا کامرون بود.

کتاب راه هنرمند را از کتابخانه به امانت گرفتم و با شیوه نوشتن صفحات صبحگاهی آشنا شدم.

 صفحات صبحگاهی، افکار منفی و نشخوارهای ذهنی مرا تخلیه می‌کرد.


نوعی خودگویی بود که صبح‌های زود پس از بیدارشدن سه صفحه در دفتر می‌نوشتم.

این نوشتن مثل انشاهای دبیرستان تعریف و تقبیح نداشت. نمره و تجدیدی در کار نبود. نگاه سرد معلم و پیس‌پیس بچه‌ها را به دنبال نداشت.

در این صفحات خودم از خودم، برای خودم می‌نوشتم.

بعضی از نوشته‌ها دردآور بودند. کلمات راه گلویم را می‌بست، چشمانم گرم و اشک هایم سرازیر می‌شد، اما به نوشتن ادامه می‌دادم.

در دلم شکرگزار لحظه‌های شفابخش قلمی بودم که امید به بهبودی و اشتیاقم را به نوشتن بیشتر می‌کرد.

سه ماه از نوشتن صفحات صبحگاهی می‌گذشت. صبح‌های خیلی زود می‌نوشتم تا طلوع آفتاب، گویی نوک قلم نه بر دفتر، که به زخم‌هایم نشتر می‌زد و عفونت‌های دمل‌گونه را کلمه‌به‌کلمه می‌شکافت و شفا می‌داد.

بعد از مدتی متوجه بهبود دست راستم شدم، شانه‌ی یخی‌ام آب شده و حرکت طبیعی دستم برگشته بود.

به پیشنهاد یکی از دوستان به چالش دویست‌روزه‌ی تولیدمحتوا در اینستاگرام پیوستم.

هرروز انتشار یک‌ پست در اینستاگرام، سرم را گرم مطالعه و نوشتن می‌کرد.

نوشتن از دردها، موجب برون‌ریزی و التیام زخم‌های کهنه می‌شد.

بماند که گاهی غذای روی اجاق می‌سوخت، یا آب کتری خشک می‌شد، در عوض نوشتن مرا سیراب می‌کرد و شفا می‌داد.

بعد از سال‌ها دوری، به نوشتن روی‌ آورده‌ بودم. برای تولید محتوای مفید به مطالعه‌ منظم نیاز داشتم.

نظم در مطالعه‌ روزانه ذهنم را شفاف، قلمم را روان و فکرم را روشن می‌کرد.

  فایده‌‌های نوشتن

می‌خواهم در این‌جا از تجربیات خودم در فواید نوشتن برایتان بنویسم.

 نوشتن بی‌قید و شرط، یا همان آزادنویسی که از هرجا و هرکسی می‌نویسی، تاثیرات بسیاری دارد.

در اینجا تاثیرش را روی سلامت جسمم نوشتم. مطمئنم به مرور بر این لیست افزوده خواهد شد.

1- اولین و شیرین‌ترین فایده‌ نوشتن برای من، پس از اقدامات پزشکی، بازیابی سلامتی دستم بود.

مشکل شانه‌ی فریزشده‌ من، مدتی بعد از آزادنویسی و نوشتن صفحات صبحگاهی، بهبود کامل پیدا کرد و دامنه حرکتی‌ دستم به روال قبل برگشت.

2- دومین فایده‌ی نوشتن برای من قرار گرفتن در مسیر طولانی، مورد نیاز و تلخ‌ و شیرین خودشناسی است.

من با نوشتن یک‌سوال و صدجواب، یکی از تمرین‌های کارگاه تولید محتوا، قدم در مسیر خودشناسی گذاشتم. متوجه واقعیت تلخ دوری عمیق از خودم شدم، درد فراق از خود…

خودشناسی مسیری است که گام‌به‌گام ما را به دنیای درون نزدیک و از دنیای بیرون دور می‌کند.

3- سومین ثمره‌ی نوشتن برای من برنامه‌ریزی و نظم‌دهی به کارهای شخصی‌ام بود. حذف و اضافه‌ها و اولویت‌بندی‌ها در این قسمت اتفاق می‌افتاد.

4-  من به کمک نوشتن، توانستم بر اهدافم متمرکز شوم و با تلاش به بخشی از هدف‌گذاری‌های سال 1401 اگرچه سخت و دیر، برسم.

عمده‌ترین تلاشم داشتن وب‌سایت و نوشتن در فضای آنلاین بود.

 تاکیدهای استادکلانتری برای انتشار نوشته‌ها در وب‌سایت، بعد از یک‌سال اثرش را بر ذهن مقاومم گذاشت و ذهنم را مغلوب خود کرد.

توانستم در اسفند 1401، اولین نوشته‌ام را با عنوان «نامه‌ به انگشت‌های نویسای من»منتشر کنم.

  به یقین اگر توصیه‌های ایشان نبود، من این مکان آرام را برای نوشتن نداشتم.

از استاد کلانتری برای راهنمایی‌ها و کلام اثرگذارشان و از شما خواننده‌ی عزیر برای مطالعه‌ی نوشته‌هایم سپاس گزارم.

نقدها و پیشنهادهای سازنده‌ی شما را به دیده‌ی منت می‌پذیرم.

با احترام:

مهتاب صادقی

1402/2/9

به اشتراک بگذارید

عضویت در خبرنامه

8 پاسخ

  1. لذت بردم از نوشته قشنگتون عالی بود قلمتون سبز♥️🌱👌🏻

  2. وجودت مانا ، قلمت توانا،دستت نویسا و نوشته ات رهنما باد.موفق و سلامت باشی گلم.🌷💚

    1. سپاس برای این همه دعا و آرزوهای قشنگ، سایه ت برقرار عزیزم.

    1. سلام متقابل
      از حضورگرم و دعاهای خالصانه‌ی شما بی‌نهایت سپاسگزارم.
      برقرار باشید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط