یادداشت‌های من از جلسه صفرم دوره فن بیان

یادداشت‌های هفته اول:

در اولین روز از دوره جامع فن بیان، ویدیویی به نام جلسه صفرم دریافت کردم. در این جلسه، اهداف دوره، تکالیف و نحوه انجام و ارسال آن‌ها بیان شده بود.

  خدا را شکر می‌کنم بابت این دوره معنوی، برای حال خوب و آگاهی حاصل از مطالب این دوره.

در این ویدیو فیلم کوتاهی از یک ماهی کوچک نه چندان زیبا را در دل دریا دیدم. ماهی بی‌رنگ و رو و زشت، با دو باله ریز برای ماموریتی بزرگ و زیبا تلاش می‌کرد.

او بدون توجه به جایی دیگر و مقایسه خود با سایر ماهی‌ها، تمام توجهش به حرکاتی عجیب در دل آب و خلق اثر شگفت‌انگیز خود بود.

کاری به سبک زندگی، رفتار و رنگ و لعاب ماهی‌های دیگر نداشت و با زحمت زیاد زباله‌های کف دریا را برای خلق و نمایش شاهکارش جمع می‌کرد.

راستی ما با زباله‌های ذهنی و رفتاری خود چه می‌کنیم؟ چقدر روی توانمندی‌های ذهن خود زمان می‌گذاریم و متمرکز می‌شویم؟

آیا ماهی حین انجام کار به اثر خود بر نسل بشر آن هم در دوره‌ای به نام فن بیان فکر می‌کرد؟

آیا ما از آن ماهی کوچک زشت کف اقیانوس کمتریم؟!

در جلسه صفرم تعهدنامه‌ نوشتیم و امضا کردیم برای آن که تا آخرین روز دوره باشیم. تعهد دادیم فایل‌ها را به دقت ببینیم، پاسخ تمرین‌ها را هر روز برای پشتیبان بفرستیم و منتظر بازخورد ایشان باشیم.

همچنین در فیلم کوتاه یک دقیقه‌ای خود را معرفی کنیم، از مشکلات زبانی و بیانی خود بگوییم و انتظار خود را از شرکت در این دوره بیان کنیم.

تعهد دادن، نظم می‌آورد. انسان را در مسیر توسعه نگه می‌دارد و فرد عجول بی‌نظم را در پای میز تعهد می‌نشاند و طعم شیرین نظم را به کامش می‌چشاند.

بی‌نظمی جز پشیمانی، خیری ندارد. بهتر است هر کاری در زمان خودش انجام شود.

*هر روز صبح در اولین تمرین، ده جمله شکرگزاری در باره موضوعی مشخص می‌نوشتم. من این شکرگزاری‌ها را خیلی دوست داشتم و با دقت و لذت می‌نوشتم.

تمرکز بر داشته‌ها نه تنها ذهن را از سردرگمی نجات می‌دهد، بلکه هورمون نشاط را در خون ترشح می‌کند، انسان را به وجد و سرکیف می‌آورد.

انسان با تمرکز بر داشته‌ها طرز فکر رشد پیدا می‌کند. عاشقانه کار می‌کند و عاقلانه تأثیر خود را بر جامعه می‌گذارد.

به کمک حواس پنجگانه از دیده‌ها، شنیده‌ها، مزه‌ها، ملموسات و بوها. لذت می‌بریم و شاد می‌شویم. حقیقت شکرگزاری همین است.

**در دومین تمرین سراغ هایدها، یا من‌های ذهنی می‌رفتم. همان من‌های نهفته در درون که اجازه فکر کردن به کار جدید، خروج از دایره امن و درک احساس شادی از تجربه‌‌های جدید را نمی‌دهد.

 در درونم سه هاید پنهان بود:

1. منِ ترسو

حرف‌های منِ ترسو: «اگر نتوانی چه؟ اگر این دوره را بگذرانی و نتیجه لازم را نگیری چه؟ هم زمانت را هدر دادی، هم پولت را…

پس بخواب، نامنظم باش، راحت باش، این دوره را بی‌خیال شو! با این همه تکلیف نور چشمانت را از دست می‌دهی.

مگر چندسال عمر می‌کنی! چشم بزنی، تمام است. با یک دست چند هندوانه برمی‌داری، حالا که بازنشسته شده‌ای فن بیان به چه کارت می‌آید، خودت را اذیت نکن!»

2. منِ سرزنشگر

وسوسه‌های منِ سرزنشگر: «صبح زود بیدار شدنت بس نیست، می‌خواهی تا نصف شب بیدار بمانی!

این همه صفحات صبحگاهی می‌نویسی، کتاب می‌خوانی، صبحانه و ناهار و شام آماده می‌کنی،

با پسرت برای درسهایش سروکله می‌زنی، هر کاری خواستند انجام می‌دهی، این‌ها بس‌ نیست؟ چرا دست از آزار خودت برنمی‌داری!»

3. منِ کمال‌طلب

حرف‌های من کمال‌طلب یا بهتر بگویم، منِ اهمال‌کار: «کسی با گذراندن دوره کوتاه فن بیان، سخنران ماهر نشده، تو با معلمی خوش‌بیان نشدی، چطور می‌توانی 60 روزه موفق شوی؟!»

خلاصه از روزی که فهمیدم موجود وسوسه‌گری به نام «هاید» در درونم لانه دارد و با وسوسه‌گری سعی‌ دارد حکومت را به دست بگیرد و پادشاهی کند، پرده از ماهیتش برداشتم و اختیار ذهنم را دست گرفتم، جدیت به خرج دادم و سستی نکردنم.

در اولین فرصت پاسخ تمرین‌ها را نوشتم و برای منتورم فرستادم و تا پایان روز راضی و خشنود بودم.

***تمرین سوم، ارسال یک پیام صوتی یک دقیقه‌ای از رژیم رسانه مبنی بر حذف اخبار ویرانگر، آهنگ‌های غمگین و مصیبت‌بار بود. همچنین آنفالو کردن پیج‌های غیر مفید و منفی در اینستاگرام.

این تمرین را به راحتی انجام دادم، چون اخباری و تلویزیونی نیستم. بجز یک سریال به میل و همراه پسرم،صفحه تلویزیون خاموش است.

به جای محتواهای غیرمفید با چند فیلم‌ آموزشی تاثیرگذار در خصوص دوره و کتاب‌های مفید آشنا شدیم، تا ورودی‌های ذهن را کنترل کنیم.

تعهد دادیم دو ماه کتاب خوب بخوانیم، فیلم خوب ببینیم و صداهای خوب بشنویم.

به نظر شما مراقبت‌ این چنینی از ورودی‌های مغز و تمرین‌های مفید و مؤثر، آدم رشدیافته‌تری نمی‌سازد؟

قرار است در هفته صفرم بیشتر از حرف زدن، سکوت کنیم. به صداهای درون خود گوش کنیم. صدای اطرافیان را با عشق بشنویم.

روی رژیم ورودی‌ها و خروجی‌ها تمرکز داشته باشیم و به آدم‌ها انرژی مثبت بدهیم.

به کلمات و جملاتی که با خود و دیگران می‌گوییم، توجه کنیم. صدای هایدهای درونمان را با دقت بشنویم، گفتگوها را با جزئیات بنویسیم و برای منتور بفرستیم.

قرار است با این دوره بزرگ شویم.

بزرگ شدن از نظر شما چیست؟

خیلی از آدم‌ها سن بالایی دارند، اما بزرگ نیستند.

جیمز هالیس برای بزرگ شدن جمله زیبایی دارد:

«آدمها هنگامی بزرگ می‌شوند که تحت هر شرایطی، صحنه را ترک نکنند، فرار نکنند. بمانند و بهترین رفتار ممکن را از خود نشان بدهند و استمرار داشته باشند.»

و ما تعهد دادیم که از چالش‌های فن بیان فرار نکنیم. تحت هر شرایطی بمانیم و استمرار داشته باشیم تا بزرگ شویم.

تمرین جلسه صفرم

 

1403/1/18

مهتاب صادقی

به اشتراک بگذارید

عضویت در خبرنامه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط